سارا:هه...هیچکی...حتی به مخمم خطور نمیکرد..
رن:به نظرت تو مسابقه میبریم؟؟؟
سارا:کدوم مسابقه؟؟؟
رن:بهترین زوج.....
سارا:نمیدونم.....
رن:اگه برنده شیم....چی میشه..؟؟؟؟
سارا:هیچی بهمون یه جایزه میدن....
رن:به نظر همه ما به هم میایم....اااااااااام..میای
زیییییییینگ..زینننننننننننگ...
سارا:اااااااااااا یه دقیقه ببخشید...و گوشیرو جواب دادم...
سارا:الو
کژال:درررررررررررررررررررررررررررررررد کدوم گوری هستم...
سارا:بااااااااا....(و یه نگاهی به رن انداختم که با تعجب بهم نگاه
میکرد)
گوشیرو از دستم گرفت و شروع کرد به صحبت کردن..
رن:سلام مینکی هستم دوسپسر سارا نگران نباشین اون با منه.
گوشیرو ازش گرفتم...
سارا:ااااااااااااااااااا حرفه چرت میزنه...خوب میگفتم شهربازیم..
کژال:اون کیه؟؟؟؟؟؟؟
سارا:یه رقیب تو پیکو داشتم !!!اونه
کژال:اها
سارا:نگرانم شدینننن...
کژال:برو بابا خوش خیال...میخواستیم بفرستیمت بری سوپر و
اشغالارو بندازی....
سارا:بهتر که نیستم بسوزید...خودافظ..
کژال:هه خودافظ برو با دوسپسر خیالیت حال کن...و قطع کرد...
سارا:هههههههههههههههی چرا اینجوری گفتی؟؟؟؟
رن:(دوستان نمیدونم اشتباهه یا درست به بزرگی خودتون
ببخشید)نَزر کردم اگه بردیم با هم دوس شیم....
سارا:ااااااااااا بعد یه موقع از منم چیزی نپرسیا.....
رن:خوب من تاحالا دوست دخ...تر نداشتم...دلم میخواد بدونم
دوس دخ...تر داشتن چه جوریه.....
سارا:منم تاحالا دوست پ..سر نداشتم....مگه ادم باید همه چیز
رو امتحان کنه.....!!
رن:خو مخفی دوس میشیم بعدا به هم میزنیم......
قیافه ی متفکری به خودم گرفتم و بعد از 2 دقیقه گفتم:باشه..
رن:چیییییییییییییییییییییی؟
سارا:پیچ پیچی....
رن:پس تو الان دیگه دوس دخ...ترمی.....
سارا:نه عزیز اگه مسابقه رو بردیم...
رن:ضد حال......
بطری اب معدنی رو از تو کیفم دراوردم و یکم ازش رو نوشیدم...
رن:منم تشنمه...به منم بده...
و بطری اب رو ازم گرفت و کمی ازش خورد....
سارا:هههههههی اون دهنیه من بود...
رن:مهم نیست...ادم میتونه دهنی دوس تخترشو بخوره(عوق)
سارا:خیلی مطمئنی که میبریم...
رن:اره...
سارا:ههه من که مطمئن نیستم....
دوباره یکی از پایین داد زد:چرخ وفلک درررست شد....
و شروع به حرکت کرد...
سارا:خدارو شکر اگه یکم دیگه این بالا میموندم دیوونه میشدم...
از چرخ وفلک پیاده شدیم به سمت محل مسابقه رفتیم..مردم
داستن رو عکسا برچسب میزدن...رن دوتا برچسب گرفت و هردو
رو رو عکس خودمون چسبوند...
رن:ببین بیشترین برچسب رو ما داریم پس میبریم...
صدای بلندگو به صدا در اومد:خخخخخخوب رای گیری به پایان
رسید...و حااااااااااااااااااااااااااااالا نتیجه ی رای ها...
خخخخخخخخخوب عکس شماره7 برنده مسابقه هست....
و عکس رو صفحه مانیتور نمایش داد...
بلندگو:ما از این زوج خوشبخت..در خواست میکنیم و به اتاق
حفاظت بیان....
رن با خوشحالی دستمو گرفت و شروع به دویدن کرد ومنم دنبال
خودش برد....به در اتاق حفاظت که رسیدیم رن ایستاد....
اول یه نفس بلند کشیدیم و بعد رن در زد و با اجازه وارد شدیم..
مرد:بفرمایید بشینید....
با اجازه مرد رو مبل های دونفره نشستیم..و منتظر شدیم تا
شروع به حرف زدن کنه....
مرد:خوب شما برنده ی یه سفره دو نفره به جزیره جیجو با هتل
4ستاره به خرج ما برنده شدین....
رن:واااااااااااااااااااااااااو...این خیلی خوبه و بعد به من نگاه کرد...
سارا:ها؟
رن:چند روزه؟
مرد:3روز و 2 شب....
رن:کی؟
مرد:پنجشنبه شب حرکت میکنید و یک شنبه شب برمیگردید....
رن:خوبه....
مرد:شمارتون لطفا...
تمام کارهای لازم رو رن انجام داد و من تمام مدت تو هنگ بودم...
...................تو پارک:
رن:میگما من گشنمه....
سارا:.....................
رن:بریم رستوران؟
سارا:.....................
نظرات شما عزیزان: